نامه هایی ک نمی رسند

از من ب خودم هزارها فرسنگ است

نامه هایی ک نمی رسند

از من ب خودم هزارها فرسنگ است

فک کن تپش مغز بگیری و ضربه قلبی بشی

من با الفبای یونانی حرف میزنم

و تو، زل زده ای ب جسد ریز تکه های ناخن

ک قربانی دندان فکر شده اند..

مطمئن باش می توانم با خط میخی بنویسم " خسته ام" 

و دروغ و راستش را نفهمی 

من، دلواپس همه اینها می شوم

و راه های بازیافتنت را مرور میکنم

و می دانم، ب احتمال غریب ب یقین

کافیست فردا شود..

چشم ک باز کنی نمانده ایم

ما مسافر فرداییم..

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا کیانی موحد یکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت 23:01

قریب به یقین با قافه هانی نه با غین
برگشتیم سر جای اول مون
حدود 11-12 سال پیش
تو می نویسی و من غلط می گیرم الکی
نه برای درست کردن متنی
بلکم برای به دست آوردن دلی
به قول اون دوستمون
وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
که آن سو
که آن سو نازنینی
غنچه ای شاداب
و صد ها آرزو در دل
دلی گهواره عشقی
که چندی بیش نیست شاید
واز بازیچه بودن سخت بیزار است
وای بر من گر تو آن
گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
و عاشق گشتن و عاشق نمودن
سخت دشوار است
.
.
.
.
.
باقی بقایتان ، جانم فدایتان

گاهی فک میکنم بدم نیست که آدم ی جورایی دوباره گذشته رو زندگی کنه..
مگه همیشه نگفتن که تاریخ خودش رو تکرار میکنه؟؟
حالا شده داستان منو تو.. ا کجا معلوم شاید ی روز اسممون تاریخ ساز شد!!!
who knows???

رضا ک. جمعه 8 اسفند 1399 ساعت 10:33

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

چن وقته همه ش دارم ب دختر کشیش فک میکنم و اینکه چقد حسودیم میشه بهش.

رضا کیانی چهارشنبه 29 بهمن 1399 ساعت 14:31

توی دوره و زمونه ی ما فقط آشغال ها رو بازیافت می کنن.... که البته بیشترشون هم ارزش بازیافت کردن ندارن

اون ک صد البته.. بهترین کار اینه آدم همه چیو بذاره و بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد