افکارم ب من خیانت می کنند.. بی آنکه من بخواهم سمت هیگینز می روند
گفته بودی خودساخت هام را پاک کنم از اینجا.. میبینی ک زورم ب آنها نمی رسد..وزن اگر داشتند ب اندازه خورشید می بودم این روزها
ستاره ای در میانه ی زندگی .. ب پیری زودرس اگر دچار شود، ن تو مانی/ ن من
دیشب فکر می کردم اگر هند دنیا آمده بودم.. با آن طعم های ناب و ادویه های خاص ..خوشمزه تر از این باید می شدم.. شیرین ن قطعن.. تلخ شاید
پلیز کال می! یو نو آیم ایناف فور یو
تمرین کردن فکر کردن ب زبان بیگانه، خودِ افکار را هم بیگانه می کند؟ اگر ن پس من بیگانه بوده ام از ابتدا یا تاثیر تو عمیق ک بیگانه ای ( برای تو/من) خلق شده این میان؟
انگشتانم هم ب من خیانت می کنند.. طوری می نویسند گویی دیگری زیسته این لحظات را.. دخترکی بیگانه سرک میکشد از درون من
دوست دارم دستش را بگیرم ک یکهو نپرد وسط خیابان پر از دود/شلوغی/صدا.. اسباب بازی اگر دوست داشته باشد حتمن عروسک است.. فرق باید داشته باشد با من.. موهایشم هم حتمن بلوند است.. سفید و تپل هم باید باشد ک کامل شود بیگانگی اش با من
دوس داشتنی/ جذاب/دختر تر هم هست
همان ک نر و ماده های اینجا انتظارش را دارند
زن خواهد شد.. مادر حتا..
راستی اهالی کدام ولایتند ک بعد از مرگ بازمی گردند توی همین کره ی خاکی ب شکل دیگری اما؟ اهل آنجا اگر بودم من...
ندا اگر بود عنکبوت را دوست داشت حتمن.. داستان کوتاه روزهایی ک مدرسه می رفتیمش را، ب خاطر دارم هنوز.. ک صابر گفته بود چقدر خوب می نویسد.. و من ک حسودی کرده بودم ب این تک جمله خبری از یک پسر ن چندانِ جذابِ دو سال بزرگتر..
پ.ن: اونجوری زل نزن ب من ها، ک این قلنبه حرف زدنا بهم نمیاد.. فیلِ توی شکم مار رو ک یادته؟
سلام خواهر این پرت و پلاها رو شوما نوشتی؟









اکشال داره؟؟